میم مثل مادر
تا حالا شده بعد از کلی رفاقت و دوستی با ادمایی که یک عمر فکر میکردین با هم یه رنگ هستین به این نتیجه برسین که..... ای دل غافل تاریخ مصرف داشتیم و نمیدونستیم؟؟؟؟؟ توی یه همچین هوای سردو بارونی دنبالش میومد با هم دیگه میرفتن بیرون!!!!!!!! چقدر دوست داشت تو یه همچین هوای سردو بارونی.... با اونی که دوسش داره زیر یه چتر وایمیستاد و دستش و دور بازوی اون حلقه میکرد و طول خیابون ولیعصر و قدم میزد.... چقدر دوس داشت تو یه همچین هوای سردو بارونی زیر همون چتر تو خیابون ولیعصر اونی که دوسش داره ازش میپرسید:سردته؟ و بعد فردین بازی و....... در اوردن کاپشنش! چقدر دوست داشت تو یه همچین هوای سردو بارونی... کنار اونی که دوسش داره زیر همون چتر تو خیابون ولیعصر یقه کاپشن و بالا میدادو بوی ادکلن اون و با تمام قوا به ریه هاش میکشید..... چقدر عاشق اونی بود که دوسش داشت چون تو فصل قشنگ پاییز تو یه همچین هوای سردو بارونی عاشق اون شده بود...... چقدر از افراد دورو متنفرم...متنفر! مثل یک رود روان من نا چیز شدم غره و خوش سرخوش از این همه غوغای روان دل به دریای نگاهت دادم! اهسته و پیوسته کنارم بودی! مثل یک باد بهار.. مثل یک سرو بلند.. مثل یک دشت وسیع.. مثل یک کوه قوی.. یا نه بهتر گویم: مثل یک مرحم درد! گاه و بی گاه کنارم بودی! ای که با وسعت دریای نگاهت به دلم موج زدی آنقدر موج زدی.. موج زدی.. تا که گفتم: مادر! این همه مهرو صفا از دل توست؟ و تو لبخند زدی! شادی دوران را به وجودم دادی.. من ناچیز نگاهت کردم! در نگاهت همه چی پنهان بود.. عشق،محبت،صبر،غرور.. این همه اشک که در چشم تو بود مثل یک ابر بهار،در دلم باران شد. چون تو رفتی دل بیچاره ی من تنها شد!
ممنون از "علیرضا کلبه ی آرام دل" به خاطر کمک در ویرایش متن من لایق این لطف تو بودم کمکم کن تا مطیعت باشم. الهی ! من و از هر اونچه که قراره از تو دور کنه ! دور نگهدار تا در حرم امن خودت به سلامت جسم و روح برسم. الهی ! به من گفتی که انسان هستم پس بیاموز که انسان باقی بمونم. الهی ! من بنده ناتوان تو هستم و تو....تو.....بزرگ و رحیم پس رحمانیتت را از من دور نکن. الهی ! اگر مرگ و تولد از جبریات توست مرگم را شیرین کن تا برایم تولدی شیرین تر باشد. ((امین یا رب العالمین))
| Design By : Pars Skin |

