میم مثل مادر

گریه بهانه ای بود برای ابر خاکستری چشمانش

تا در ان تاریکی شب ببارد و غم دلش را سبک کند...

تو که خود میگفتی:عشق را معنا میکنی...عشق را میسرایی

و عشق را عبادت

کجا به دنبال سر چشمه ی اندوه میگردی؟

تو که‌ "او" دستان مهربانت را پناه قلبش میدانست...

تو که شب و روز "او" را اشفته کرده ای...

تو که خواسته یا ناخواسته "او" را درگیر خود کرده ای...

تو که دل جوان "او" را به لرزه انداخته ای...

تو که "او" را با عشق اشنا کرده ای...

تو که دیگر هستی "او" شده ای...

تو که "او" را میبینی و ندیده میگیری...

تو که از حال و روز "او" با خبری...

کجا به دنبال واژه حقیقی عشق هستی؟

چشمانت را باز کن و نگاه مردانه ات را به "او" بسپار

چشمانت را باز کن و بنگر که "او" چگونه بیمار وجود طبیبت شده؟

کاری کن برایش..."او" عاشق توست...

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

پی نوشت...

اقایون محترمی که این متن و میخونید امیدوارم بتونید کاری از پیش ببرید....

و گرنه خیلی براتون بد میشه...

 

نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۲ساعت توسط قاصدک من|

سلام...

دمه همه اونایی که تو خونه تکونی

دلشون مارو دور نریختن گرم...

ما هم سعی میکنیم زیاد جا نگیریم...

سال نو مبارک

نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۴ساعت توسط قاصدک من|


آخرين مطالب
» وداع
» توییتر
» قاصد عشق....
» چشم بد...
» دوباره امشب...
» حال آسمان بد بود...
» پاییز و ماه هایش...
» شهریور...
» امان از این دل تنهای من...
» 15 دهمین...
Design By : Pars Skin