میم مثل مادر
تا در ان تاریکی شب ببارد و غم دلش را سبک کند... تو که خود میگفتی:عشق را معنا میکنی...عشق را میسرایی و عشق را عبادت کجا به دنبال سر چشمه ی اندوه میگردی؟ تو که "او" دستان مهربانت را پناه قلبش میدانست... تو که شب و روز "او" را اشفته کرده ای... تو که خواسته یا ناخواسته "او" را درگیر خود کرده ای... تو که دل جوان "او" را به لرزه انداخته ای... تو که "او" را با عشق اشنا کرده ای... تو که دیگر هستی "او" شده ای... تو که "او" را میبینی و ندیده میگیری... تو که از حال و روز "او" با خبری... کجا به دنبال واژه حقیقی عشق هستی؟ چشمانت را باز کن و نگاه مردانه ات را به "او" بسپار چشمانت را باز کن و بنگر که "او" چگونه بیمار وجود طبیبت شده؟ کاری کن برایش..."او" عاشق توست... :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: پی نوشت... اقایون محترمی که این متن و میخونید امیدوارم بتونید کاری از پیش ببرید.... و گرنه خیلی براتون بد میشه... دمه همه اونایی که تو خونه تکونی دلشون مارو دور نریختن گرم... ما هم سعی میکنیم زیاد جا نگیریم... سال نو مبارک
![]()
| Design By : Pars Skin |

