میم مثل مادر

یکی و می شناسم که همیشه می گه...

 

"روزهای اخر هر سال" که می شه "دلم می گیره"...

دست خودم نیست٫می دونم این حس انقدر باهام زندگی می کنه

تا از "پا " درم بیاره...

دکترا می گن این حساسیتی که دارم با هیچ "انتی هیستامینی"

خوب نمی شه٫اما چیکار کنم "مبتلا شدم"

انقدر به یاد گذشته ها فکر می کنم تا "اب ریزش چشم و بینیم" خسته ام می کنه...

بچه ها ازم می پرسن "مامان٫داری گریه می کنی"و تازه اون موقع اس

که به خودم میام و با لبخندی که نمی دونم از

کجا میاد و رو لبهام می شینه٫بهشون می گم "نه عزیزای من"حساسیت دارم

کوچیکِ می پرسه٫به چی "مامان"

بزرگِ با حالتی عاقلانه بهش می گه "به روزهای اخر هر سال"...

*****************************************************************

روزهای اخر هر سالتون بدون حساسیت...

سال نو مبارک

 

 

نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۲۲ساعت توسط قاصدک من


آخرين مطالب
» وداع
» توییتر
» قاصد عشق....
» چشم بد...
» دوباره امشب...
» حال آسمان بد بود...
» پاییز و ماه هایش...
» شهریور...
» امان از این دل تنهای من...
» 15 دهمین...
Design By : Pars Skin